جدول جو
جدول جو

معنی خی روش - جستجوی لغت در جدول جو

خی روش
گاو بی شاخ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی توش
تصویر بی توش
(دخترانه)
همیشه سایه (نگارش کردی: ب توش)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بی ریش
تصویر بی ریش
پسری که هنوز ریش درنیاورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از می فروش
تصویر می فروش
باده فروش، شراب فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذی روح
تصویر ذی روح
دارای روح، جاندار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
کندذهن، کندفهم، در پزشکی کسی که در اثر داروی بیهوشی یا علت دیگر هوش و حواسش از کار افتاده باشد و احساس درد نکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم روش
تصویر هم روش
همرو، همراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیک روش
تصویر نیک روش
آنکه رفتار و کردار نیکو دارد، نیکوروش، خوش رفتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیاروش
تصویر عیاروش
عیارمانند، شبیه عیاران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیک روش
تصویر نیک روش
دارای رفتار نیک خوش رفتار نیکو کردار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه می فروشد باده فروش: هرگز بیمن عاطفت پیر می فروش ساغرتهی نشد زمی صاف روشنم. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یخ فروش
تصویر یخ فروش
کسی که یخ می فروشد فروشنده یخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر وش
تصویر شیر وش
شیر مانند همچون شیر، شجاع متهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خز پوش
تصویر خز پوش
بی سرپا، پست ناچیز، بی عار، رذل، لوطی، لا ابالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذی روح
تصویر ذی روح
جاندار جاندار دارای روح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
اوزشتان بی جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی روشی
تصویر بی روشی
بی ادبی، بیراهی، خلاف ادب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد روش
تصویر بد روش
کسی که روش او بد باشد بد رفتار مقابل نیک روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از روش
تصویر از روش
خودخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
کندذهن، کندفهم، آن که طبیعتاً یا با داروی بیهوشی، حواس خود را از دست داده باشد و درد را احساس نکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی ریش
تصویر بی ریش
مخنث، امرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذی روح
تصویر ذی روح
دارای روح، جاندار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از می خوش
تصویر می خوش
((مِ یا مَ))
ملس، ترش و شیرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
بی حواس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
بی جان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
Unconscious, Unintelligent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
Cheerless, Cheerlessly, Deadpan, Humdrum, Joyless, Soulless, Soullessly, Spineless, Spiritless, Spiritlessly, Tepid, Vapid, Vapidly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
без сознания , неумный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
безрадостный , безрадостно , без выражений , однообразный , бездушный , бездушно , безпозвоночный , бессильный , бездуховно , теплый , пресный , скучно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
bewusstlos, unintelligent
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
trostlos, freudlos, emotionslos, eintönig, seelenlos, rückgratlos, geistlos, lau, fadenschein, schal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
похмурий , безрадісно , без виразу , одноманітний , безрадісний , бездушний , бездушно , безхребетний , прохолодний , прісний , нудно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
безсвідомий , неінтелектуальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
nieprzytomny, mało inteligentny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
ponury, bez radości, bez wyrazu, monotonyczny, bezradosny, bezduszy, bezduszne, bezkręgowy, bez ducha, letni, mdły, mdło
دیکشنری فارسی به لهستانی